۱۲/۲۰/۱۳۸۷

استخوانها منتظرند

Capela dos Ossos


Chapel of Bones



مقبره استخوان ها در قرن شانزدهم کلیسا توسط Franciscan monk در شهر آوورا ساخته شد. نزدیک به پنج هزار استخوان در این کلیسا شماره شده است.



روی سر در ورودی ساختمان نوشته شده "We bones that are here, for your bone we wait."


نور فقط از سه پنجره کوچک که در سمت چپ این کلیسا هست به داخل می تابد.




استخونها توسط سیمان به هم چسبیده شده است.




دو مردی حلق آویز شده به دست سربازان ناپلئون که درنحوه کشته شدنشان و نوع حلق آویز کردنشان چندین و داستان و افسانه هست.







پیام این کلیسا و جایی که خیلی ها در دنیا باید آن رو ببیند.

here are you going in such a hurry traveler?
Pause … do not advance your travel;
You have no greater concern,
Than this one: that on which you focus your sight.

Recall how many have passed from this world,
Reflect on your similar end,
There is good reason to reflect
If only all did the same.

Ponder, you so influenced by fate,
Among all the many concerns of the world,
So little do you reflect on death;

If by chance you glance at this place,
Stop … for the sake of your journey,
The more you pause, the further on your journey you will be.

۱۲/۱۸/۱۳۸۷

کوچه پس کوچه های شهر اوورا
















اوورا شهری در جنوب پرتغال که از طرف یونسکو جزو آثار باستانی و تاریخی اعلام شده خواهر خوانده با شهرهای Suzdalدر روسیه،Chartres در فرانسه،Tønsbergدر نروژ.
شما رو به دیدن کوچه و پس کوچه های این شهر دعوت می کنم.


منتظر عکس و توضیحات بیشتر در مورد این شهر تاریخی باشید. نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما را با گوش و جان و دل خریدارم.

۱۲/۱۴/۱۳۸۷

هفت تا

1-دیشب خودم رو کشتم نتوانستم انلاین بشم. یکی از اشکالات مده این کشور سرعت اینرتنتش هست اول که وایر لس خیلی کم هست. تو کافی شاپ اگر وایر لس بخواهی طرف چشماش چارت میشه؟! که این یارو دیگه چی میگه من تو کافی شاپ براش اینترنت از کجا بیارم؟!!خونه هم که شبها با نت خونه اصلا نمیشه کار کرد. حالا گرون بودنش به کنار آنقدر کند هست که کلا آدم بی خیالش میشه. روزها هم که اینقدر کار گرفتاری هست. تا اینترنتی هم در کار نیست.
این تنها ایراد این جا هست از نظر من. کلا انکار اینجا اینطور که خودشون می گویند سه تا شرکت بیشتر برای سرویس اینترنت نیست. برای همین هم این سه تا کلی دست به دست هم دادند اجازه نمیدهند قیمت ها بشکند هر سرویس مزخرفی رو هم به خورد مردم میدهند. وقتی رقابت نباشه خود انحصاری میشه. این جا هم دقیقا مثل ایران یکی میشه وزیر زنش میشه رییس بزرگترین ریسرچ سنتر این جا کلی گند میزنه کسی هم جرات حرف زدن نداره. عین ایران. ( این رو نزارید پای غرغر ها من کلی با این جا حال می کنم.

2-الان دوماه می خواهم یه هفته،، ده روزی برای یه سفرکاری برم آلمان. انکار میخواهم برم جهنم هر روز دعا می کنم وای خدا چی می شد من نرم.برای فردا بلیط خریدم تا ده روز دیگه که برگردم.اما با خوشحالی تمام کار هام جور نشد بلیطم رو میسوزنم و نمیرم.
اصلا عین خیالم نیست کلی هم نفس راحت کشیدم آخیش فعلا نمیرم.اما انکار آش کشک خالم هست تا آخر این ماه تو حلقم ریخته خواهد شد. فعلا که شوهرک داره تو خطد آلمان پرتغال کار می کنه. ایران که بود هفته سه بار از این ور ایران می رفت آن ور آیران.
مامانش کلی من رو دعا می کردکه ایران بردمش.همش می گفت با این وضع پروازهای ایران من ناراحیت اعصاب گرفتم. دچار مشکل بیخوانی شدم.تا این بره بیاید من جونم بالا میاید. شب تا دیر وقت باید بیدار باشم صدای کلید در رو میشنوم خوابم میبره.
من و دوتا خواهر شوهرمام هر هر بهش می خندیدیم. الان که خودم بچه دارم میفهمم بدبخت چی کشید.
البته خوشحال بود که من از اولش بهش می گفتم من نمیتوانم ایران زندگی کنم.( بس که غر می کنم همه رو دیوونه می کنم.) همین ور می مونی. حالا بگذریم وقتی آلمان بودیم هی می گفتم؛خوب برگردیم ایران خوب چه اتفاقی می افته؟! این همه آدم دارند زندگی می کنند. خوب ما هم عین آنها. خلاصه آن وقت بود که مادرشوهر دهانش باز موند بود از کارهای عجیب غریب این عروس ناسازگار. جدا من خیلی ناسازگارم اعتراف می کنم.

3- رفتیم صد* دلار دادیم رسیور دم دستگاهش رو خردیم که کانال های هاتبرد رو بگیریم.بماند که 70 یورور به یه جرمن دادیم امد برامون نصب اش کرد. این اولین بار تو زندگی مون هست که کانال های ایرانی رو می بینم. البته بیشتر بی بی سی پرشین رو می گیریم. شب که هر وقت بیایم پای تی وی صدای آمریکا برنامه آب دوخیاری زن امروز رو داره. چقدر این برنامه یخ بی مزه دوریالی هست بماند.اعصاب فولادی میخواد دیدنش.آن اقای چالنگی رو واقعا چی بگم؟! تمام مدت داره کسانی رو که با نظرش مخالف هستند مسخره میکنه. یکی نیست بهش بگه بابا تو مجری هست یه کمی خودت رو کنترل کن بابا. من بیننده پای تی وی حرص میخورم با نظرات ماست مالی گندکاری ج.ا خودم رو بیشتر از تو کنترل می کنم. تا چیزی از دهنم نپره.

سیاوش اردلان تو بی بی سی پرشین با این خیلی جوونتر و کم تجربه تر هست هزاران بار برنامه هاشو جذابتر مودبتر و بی طرف تر اجرا می کنه. هرچند یه کمی فقط یه کمی زیادی می پره تو حرف همکارهاش. آما من کلاخیلی ازش خوشم می اید. ان وقتها هم که تو رادیو فردا خارج از دستور یا خارج از سیاست رو (اسمش کدوم بود؟!)اجرا می کرد رو هم مشتری پروپا قرص اش بودم.اما با همه این ارادت ها عاشق اجرا پونه قدوسی هستم.خیلی جذبه داره. یه آقای هم اخبار میگه فکر کنم اسمش نادرباشه فامیل اش رو هم نمیدونم آن هم خیلی صداش خوبه و مسلط هست. البته کلا من یه چند بار کوتاه نتوانستم وقت بذارم برنامه رو ببینم هم هر دفعه سه بیست دقیقه تا نیم ساعت رسیدم پای برنامه هاش. حالا نظرات تکمیلی بیشتر براتون مینویسم. دیگه رفتم تو خط کانالهای فارسی.



4- این آقای آشپز انگلیسی رو می شناسید دیگه! تا حالا دقت کردید چقدر راحت آسون آشپزی میکنه. چقدر طبیعی و مسلط هست به کارش. یه دوتا قاشق آرد میخواد بریزه ت کاسه نصف اش رو می ریزه رو زمین.صالاد درست می کنه با دست سالاد رو با دست هم می زنه بدون دستکش هیج اداو اصولی. تا حالا مقایسه اش کردید با آشپز های دیگه مخصوصا از نوع برنامه های اشپزی نوع ایرانی اش؟! طرف انکار می خواد عمل جراجی کنه. دستکش و ماسک کلی سوسول بازی یه لباسی ناراحتی هم پوشیده که اصلا نمیتوانه دستش رو تکون بده. یه ارد رو هم میزنه میفهمی طرف اصلا مال این حرف ها نیست. تو زند'ی اش یه نیمرو هم نپخته،شده معلم آشپزی.


5-اصولا بلد نبودن هیچ چیزی تو دنیا افتخار نداره.بلد نبودن آشپزی،زبان مادری و و و نه تنها جای افتخار نداره کلی هم جای شرم داره.
من تنها تو قشر ایرانی می بینم که طرف با افتخار میگه من آشپزی بلد نیستم. وا بچه من زبان فارسی بلد نیست. اخه جان من کجا این موضوع جای افتخار داره؟!!
تو دیکر دخترک یه بچه هست مادرش انگلیسی هست باباش جرمن خودش هم تو پرتقال دنیا آمده هر سه تا زبان رو روان حرف میزنه. فکرش رو بکن مادرش با افتخار بگه بچه من انگلیس بلد نیست. واقع چقدر شرم آور میشه. نمی دونم چطوری بلد نبودن انگلیسی شرم آوره اما بلد نبودن فارسی افتخار داره؟!!
زبان مادری رو پاس بدارید و با افتخار به بچه هاتون فارسی یاد بدهید.دانستن عیب نیست ندانستن عیب هست. هر چی رو که آدم بلد نیست یاد میگیره افتخار نداره که با خوشحالی می گی من فارسی بلد نیستم اشپزی نمیکنم.




6- اقا این حسین درخشان رو ازاد کنید دیگه!!


7- برای تمدد اعصاب هم به آهنگ مورد علاقه دخترک گوش کنید.




*قیمت رو نوشتم تا شما قیمت ها دستون بیاید این ورهاچه خبره

۱۲/۱۳/۱۳۸۷

بازگشت





اینقدر ننوشتم نمی دونم اصلا دیگه چطور باید نوشت. نمیدونم کجا فارسی بنویسم. قبلا می رفتم تو ادیتور هاله سرزمین افتاب می نوشتم. الان انکار دیگه وبلاگش باز نمیشه. من حیرون و سرگردون شدم.
الان دارم تو کامنت دونی سوسکی فارسی مینویسم. حرف ب رو با سه تا نقطه رو بیدا نمی کنم.

تو این مدت افتادم تو یه چرخه مریضی. اول دخترک مریض میشه بعد باباش ازش می گیره. بعد آن دوتا خوب شدند من مریض می شم. حالا دوباره از سر صف . از وقتی آمدیم لیسبون دخترک خیلی مریض میشه. شاید بخاطر اینه که این جا خیلی مرتب میره مهدکودک. تو کشورهای دیگه خیلی مرتب هر روز نمی رفت اما این جا از دوشنبه تا جمعه عین کارمند از صبح زود میره تا عصر. شاید واسه همون اینقدر مریض میشه.
راستی این دختر ما تو مهدکودکش باهاش عین این شاهزاده ها رفتار میشه. فکر نمی کنم هیچ بچه ای رو اینقدر تحویل بگیرند. جلو در دیکر که می رسیم هر کسی از اون ور رد میشه ماچ و موچ میکنه. کلی تحویل اش میگه تازه از سر صدقه اش من هم تو خیابون اطراف دیکر بچه ها رو می بینم که من رو به مامان باهاشون نشون میدن یا صدام می کنند. مادر تزرا خلاصه کلی این جا واسه خودمون برو بیا داریم.


حالا باید کلی مفصل بنویسم با یه هفتایی بر می گردم شما یه چند تا عکس از کارناوال لیسبون ببنید. تا من بگردم.
راستی مرسی که جویا حال ما شدید. لاو یو آل

Lilypie 3rd Birthday Ticker